Download complete video now!

این کون و نمیشه دید و نخواست

0 views
0%

رژ لبِ قرمز آتشینم رو بی قیدانه روی لبای گوشتیم کشیدم و عطرمو روی
گردن بلند و خوش تراشم خالی کردم .
عاشق بوی شیرنیش بودم که هر کسی رو مست میکرد .
چشمای آبی و درشتم خمارتر از همیشه به نظر میرسید .
دستی به لباس خواب حریر مشکیم که اندام بی نقصم رو قاب گرفته بود
کشیدمو بند لباسم رو کمی دادم پایین تر تا سیــ.نه های گرد و سفیدم
مشخص باشه

نگاه کلیی به خودم انداختم ، همه چیز عالی بود …
با صدای زنگ در لبخند مرموذی روی لبم نشست و به سمت در رفتم .
بی معطلی درو باز کردم و به چهره ی نیما خیره شدم .
نگاه داغ و تبدارش رو روی اندامم چرخوند و اومد داخل .
درو با پاش بست و در کسری از ثانیه به دیوار چسبوندم و لبامو قفل لباش کرد
حریصانه لب هام رو میبوسید و دستش روی رو بدنم حرکت میداد!
از حرکت دستاش آه عمیقی کشیدم و دستامو توی موهاش فرو کردمو زبونشو
کشیدم توی دهنم
سیــنه هام رو با دستاش قاب گرفت و بوسهای روی گردنم کاشت و گفت :
_جوون هرزه خانم برای من اینقدر خوشگل کردی ؟
باعشوه زبونمو روی لبام کشیدم و گفتم :
+اوهوممم …
جون کشداری گفت و مثل پر کاه بلندم کرد و به سمت اتاق رفت .
با قدم های بلند وارد اتاق شدو روی تخت پرتم کرد .
از درد آخی از میون لبام فرار کرد که وحشیانه روم خیمه زد و شروع به
بوسیدن گردنم کرد .
دستاش روی سیـنه هام حرکت میکرد و مثل مار به خودم میپیچیدم .
با شهوت یقه ی لباس خوابمو جر داد که سیـنه های گردم بیرون افتادن .
سرشو نزدیک کرد و نوک یکیش رو به دندون گرفت و با ولع شروع به خوردن
کرد .
با صدای بلندی آه میکشیدم .
دستش الی پام نشست و لب زد :
_اوممم چی داری اینجا ؛ چرا باد کرده ؟
ناله ای کردم و پاهامو بیشتر باز کردم
شــورتمو از پام در اورد و ضربه ی محکمی روی بهشتم زد که آه بلندی
کشیدم .
با صدای آه کشیدنم چشماش برقی زد و با لحن مملو از شهوت کنار گوشم
گفت :
_هیس صدا نشنوم ، فقط آه بکش برام .
بدون حرفی فقط نگاهش کردم که انگشتشو روی خط بهشتم گذاشت و آروم
باال و پایین کرد

ناله ای کردم که سرشو باال اورد و گفت : _جووون همینو میخوام .
خمار نگاهش کردم و با بیقراری گفتم :
+تمومش کننن .
از حرفم چشماش برق زد و با لحن خاصی گفت :
_امروز باهات خیلی کار دارم هرزهی من …
از حرفش صدای خوردن شدن غرورم رو شنیدم اما ضعف نشون ندادم
قبل از این که چیزی بگم نیما سینه هامو چنگ زد و انگشتش رو وارد بهشتم
کرد !
با لبخند شروع به تکون دادن انگشتاش کرد که حس کردم بین پام خیس
شده !
انگشتش رو خیس خیس بود رو از بهشتم بیرون کشید و تو کسری از ثانیه
شلوار و لباسش رو کامل دراورد .
لخت روم،خیمه زده بود که نگاهم به مردونگیش افتاد !!
با این که خیلی بزرگ نبود اما موقع رابطه بقدری وحشیانه رفتار میزد که درد
تو تمام وجودم رخنه میکرد .
با لبخند پر از شهوتی جلوم ایستاد و لب زد :
_بخورش

From:
Date: September 28, 2021

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *