خواهر زنم جلو من راحت بود به زور ی روسری سر میکرد و بیشتر اوقات هم میرفتم خونه مادر زنم با ی تاب بود که زود میپرید و لباس میپوشید ولی پریدن که نه مثل لاک پشت میرفت و از پشت نگا میکرد که ببینه من نگاش میکنم یا نه . ولی من دید میزدم همیشه فکرم این بود که میتونم اینو بکنم یا نه چند باری اذیتش کردم و گاهی اوقات کسی خونه مادر زنم نبود یا تو اتاقی گیرش میاوردم گازش میگرفتم و قلقلکش میدادم ی روز که خونه ما شام دعوت بودن خانمم بهم گفت که از انباری آبکش رو بیار پایین منم که دستم نمی رسید خواهر زنمو صدا کردم که بیاد بلندش کنم و بره بالا انباری کوچیکی بالای اتاق داشتیم که خواهز زنمو بلند کردم بره بالا و از کسش گرفتم و بلندش کردم ولی اون اصلا فکرش نمیرسید که من منظورم چیه موقع پایین اومدنش سخت بود باید کسی میگرفتش آغوشمو باز کردم وقتی اومد بغلم به بهونه نگه داشتنش سینه هاشو نگه داشتم و گرفتم که حالیش نشد ولی ی لبخندی زد وای ی سینه کوچولوی زیبا داشت .گذشت زیاد بهش فکر کردم تا اینکه ی روز خونه مادر زن بودیمو خواستم برم خونه حموم و برگردم که قرار بود شام بریم مهمونی ،خواهر زنم برای ی کاری که نمیتونم بگم یکم شاید کسی بفهمه گفت منم میام خونتون وقتی رفتیم خونه من به بهونه حموم رفتن تو اتاق لخت شدم و حوله حموم رو پوشیدم اما بند جلوشو نبستم که صدام کرد و کارم داشت رفتم بیرون طوری با دستم حوله رو نگه داشته بودم که کیرم تقریبا دقت میکردی بیرون بود .کیرم خیلی خیلی کلفته و قدشم تقریبا15 سانته . نمی دونم چرا اینقد کلفته بعد یک مقدار کار یهو حواسش به کیرم شد که سریع خودشو جمع کرد و دیگه نگاهشو سمتم نگرفت که رفتم حموم و خودمو خالی کردم و رفتیم خونه مادر زن .چند باری اذیتش میکردم حتی چند روز بعد عید تنهایی گیرش میاوردم و لباشو بوس میکرد و بهش میگفتم تو اول عید روبوسی نکردی باهام
بعد ی مدت دوباره خونه تنها شدیم که داشت با گوشی ور میرفت رفتم سمتشو به بهونه اذیت کردنشو و شوخی کردن ی گاز گرفتمش و جیغ میزد و میخندید چند بارم بوسش کردم که میخندید
میگفت نکن که سینه هاشو از روی مانتوش گرفتم و یکم خجالت کشید ولی باز میخندید ولی دیگه دلو زدم دریا و دستشو گرفتم و گفتم بیا اتاق بردم و خوابوندمش زمین و شرو کردم به بوس کردنش که بازم مقاومت میکرد و میخندید که روز موعود فرا رسید و دستمو بردم و دکمه های مانتوشو باز کردم که اون لحظه کن کارامو فهمیئد دستمو بردم زیر پیرهنش و سینشو گرفتم و فشار دادم که دیدم باز خندید و گفت اذیت نکن داداش گفتم فقط بذار ببینم چقدری هستن سینه هات که به زور همون طور که میخندید پیرهنشو دادم بالا،وای ی سینه تمیز و سفید و کوچلو یعنی دریغ از ی تار موی پوست پیازی وقتی مالیدم سینه هاشو چشماشو بست منم سینشو گرفتم دهنمو و خوردم بعدش که تموم شد قسمش دادم ه کسی نگه اونم قبول کرد از این به بعد دیگه همه چی شرو شد فکرشو نمیکردم بتونم باهاش ی روز حال اساسی کنم بعد اون قضیه هر موقع تنها میشدیم به ی بهونه ای در میرفت که گیرش نیارم ولی چند باری گیرش آوردم و سینه و کسشو خوب مالیدم .و ی روزم خونه ما خوابید که من خونم خیلی بزرگه و سه تا خواب داره صبح که ساعت 5 بیدار شدم برم سر کار خانمم خواب بود و خواهر زنمم تو اون یکی اتاق خواب دیدم خبری نیستو رفتم سراغش ،خواب بود اولین بوسش کردم و خوابیدم کنارش همین که بغلش کردم بیدار شد اوایلی که باهاش حال میکردم زیاد چیزی نمیگفت یواش یواش سینهاشو مالیدم که پشتشو کرد به من دیگه دلو زدم دریا و شلوارشو کشیدم پایین و دیگه قاتی کرد و به زور شلوارشو نگه داشته بود و که دیگه کشیدم پایین و شرتشم کشیدم پایین راستشو بخواید دختر لاغریه ولی کنش خیلی گندس کیرمو دراوردم و به زور مالیدم در کسش ولی واقعا شرایط بحرانی بود ترسیدم بفهمن و تمومش کردم و رفتم شرکت .