Download complete video now!

داگ استایل باحال با دختران داغ ژرمن

0 views
0%

کیرش رو کرد تو کس مرجان

خلاصه شب شد و نامزد مرجان بیژن با دوستش که بعدا فهمیدم اسمش شایانه رسیدن خونه ی مادربزرگ،شام خوردیم و دورهم کلی خاطره گفتیم و لذت بردیم،بعدش چایی خوردیم و کم کم به دسته های کوچکتر تقسیم شدیم و بزرگترها رفتن پای بساط قلیون و بازی تخته و… من و مرجان و نامزد و دوستش هم رفتیم طبقه بالا و مشغول دیدن فیلم شدیم.مرجان و بیژن که زدن جاده خاکی و کلا مارو و فیلم رو فراموش کردن،منم مشغول فیلم بودم که شایان اومد لبخند زد و کنارم نشست،عینکی بود و ظاهر اراسته ای داشت،اروم و مودب بود و به خاطر همین زیاد احساس شرم و.بهم دست نداد ازاینکه یه غریبه کنارم نشسته.در مورد فیلم صحبت کردیم و دیدم مثل خودم عشقه فیلمه و خیلی اطلاعات داره،در این بین فهمیدم که ۲۵ سالشه و داره فوق لیسانس میخونه و همکلاسی بیژن هم هست،طرفهای ساعت یک شب فیلم تموم شد و تو همون اتاق تصمیم گرفتم بخوابم،من روی تخت بودم و بقیه هم روی صندلی نشسته بودن،من یه اخلاق بدی دارم که غیر از خونه ی خودم جای دیگه ای خوابم نمیبره،این بود که گوشی رو دراوردم و مشغول بازی شلم آنلاین شدم،زیاد شلوغ نبود و طول کشید تا چهار نفر بشیم،خواستم بازی رو شروع کنم که شایان گفت،ببخشید حبیبه خانوم دارین شلم بازی میکنین؟،گفتم اره،تو از کجا فهمیدی،اونم از شانسم میخواست شلم بازی کنه و عکس منو توی یکی از اتاق های بازی دیده بود از روی پروفایلم،گفت بیا باهم شریک بشیم و تقلب کنیم،منم با خنده قبول کردم،اومد کنارم نشست و به فاصله ی نزدیکی از هم گوشی ها رو کنار هم گرفتیم تا هر دو صفحه رو بتونیم ببینیم،بوی عطرش خیلی خوشبو بود و ادم رو یه جوری میکرد،با دوتا پسر پر ادعا بازی کردیم و انگیزه مون برای بردن چندبرابر شد،خیلی راحت با دیدن دستهای همدیگه بردیمشون و کلی خندیدیم،شایان هی وسط بازی تیکه مینداخت بهشون و از منم به خاطر بازی خوبم تشکر میکرد،بازی تموم شد و دیدم مرجان و بیژن نیستن،شایان هم با شیطنت گفت حتما رفتن خلوت کنن و عشق بازی،منم گفتم بعید نیست،شایان گفت نمیخوابی؟ منم گفتم خوابم نمیبره،اونم همین مشکلو داشت،گفت میرم آشپزخونه یه چیزی بخورم،چیزی لازم داری؟ منم گفتم یه لیوان اب،هوا یه خورده گرم بود و منم که تا اون موقع مانتو پوشیده بودم ،مانتوم رو درآوردم،زیرش یه تیشرت نازک پوشیده بودم،شایان اومد و با دیدن تیشرتم یه جوری نگام کرد،انگار محو تماشای بدنم شده بود،گفتم نمیخوای اب رو بهم بدی،اونم هول شد و با عجله خواست اب رو بهم بده که نصف لیوان ریخت تو لباسم،گفت ببخشید و از تو جیبش یه دستمال دراورد و بهم داد،منم چپ چپ نگاهش کردم و اخم کردم،گفت بازم ببخشید و خواست شب بخیر بگه که گفتم پیشم بمون ،حوصله ام سر رفته،اونم از خداخواسته قبول کرد،گفتم بریم مرجان بیژن و پیدا کنیم ببینیم چیکار میکنن،تو خونه گشتیم دنبالشون و بالاخره فهمیدم کجا رفتن،مخفیگاه همیشگی من و مرجان یعنی انباری،رفتیم تو حیاط و رسیدیم جلوی در انباری که از سر و صدا کاملا مشخص شد اونجان،اینکه در قفله ،هیچ شکی نبود،به شایان گفتم قلاب بگیر که از بالای در بتونم ببینمشون،اونم دستاش رو قلاب کرد و منو فرستاد بالا،دیدم مرجان و بیژن حسابی مشغولن،مرجان داشت ساک میزد و بیژن هم در یه عالم دیگه بود انگار خوشبخت ترین مرد روی زمینه، یهو بیژن بلند شد و مرجان رو به حالت چهار دست و پا نشوند رو زمین،رفت پشتش و شروع کرد خوردن کسش،بعد یه تف زد به کیرش و حسابی چربش کرد و کیرش رو کرد تو کس مرجان،،و شروع به تلمبه زدن کرد،یه نگاه به صورت مرجان انداختم،داشت حسابی لذت میبرد و لبش رو گاز میگرفت،با دیدن این صحنه منم حسابی حشری شدم،که یهو تو اون حالت تعادلمو از دست دادم و داشتم میفتادم که شایان به سختی منو گرفت،ولی خودش افتاد زمین و منم روش، سر و صدایی ایجاد نشد ولی کتف شایان انگار درد گرفته بود،کمکش کردم بلند شه و بردمش تو اتاقمون،نشوندمش روی تخت،لباسش رو دراوردم ،یه بدن معمولی داشت و هیچ مویی نداشت،

چنگ میزدم و حسابی لذت میبردم

دوباره داشت زیاد میشد، از توی یکی از کشوها پماد پیدا کردم و مالیدم به کتفش،وای چه پوست نرمی داشت،نگاهمون بهم گره خورد و زل زدیم بهم،دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و لبمو چسبوندم به لبش و شروع کردم لب گرفتن،اونم از من بدتر ادامه داد،با دست سالمش دست کرد تو موهام و نوازششون کرد،منم دستم بردم روی سینه اش و کم کم رفتم پایین،از روی شلوار کیرش رو لمس کردم،حسابی راست کرده بود،لباسمو دراوردم و با سوتین نشستیم و دوباره لب گرفتیم،با دستم دکمه ی شلوارش رو باز کردم ،اونم با دستش شلوارش رو خواست بکشه پایین،منم کمکش کردم و شورتش رو هم زدم کنار و کیرش رو گرفتم دستم،از مال شوهرم بزرگتر بود، محکم بوسیدمش و لبمو برداشتم از لبش و رفتم سراغ کیرش،حسابی مشغول شدم به خوردن کیرش و تخماش،تا اینکه دستش رو اورد روی سرم و گفت اینجوری بخوری زودی ابم میادا،بلند شدم و شلوارم رو دراوردم و با شورت و سوتین دراز کشیدم،اونم اومد روم،اول لب گرفت،بعد گردنم رو بوسید و رفت سروقت سینه هام،سوتینم رو دراورد و مشغول خوردن شد،منم موهاش رو چنگ میزدم و حسابی لذت میبردم، بعد از یه مدت که فک کردم خیلی طولانی شد،اروم رفت پایین تر تا به گنج واقعیش دست پیدا کنه شرتم رو با دندونش کشید پایین و شروع کرد به خوردن،منم اه و ناله ام شروع شد،انگشت اشاره اش رو کرد تو دهنم،منم مثل یه پستونک شروع کردم به مکیدن، بعد که کسم رو حسابی خورد و اماده ی عملیات کرد بهش گفتم یه لحظه وایسا،کنار تخت کیف مرجان رو دیدم،مطمئن بودم کاندوم داره تو کیفش،خوشبختانه راست میگفتم و یه کاندوم پیدا کردم و گذاشتم رو کیر شایان جونم، اونم پاهام رو باز کرد و منم قلابشون کردم به پشتش،کیرش رو بعد از چندبار مالوندن فرو کرد تو کسم،تو همون حالت هم لبشو اورد رو لبم و همزمان هم لب گرفت و تلمبه زد،وای که چه حالی میداد ،با دستام بغلش کردم و حسابی فشارش دادم،اونم با این کار شدت تلمبه زدنش رو بیشتر کرد و با شدت بیشتری به کارش ادامه داد،دوس نداشتم اصلا تموم بشه این لحظه ولی یهو شایان بدنش منقبض شد و یه اهی کشید

کاندوم رو دراورد و روی تخت

سرعت تلمبه هاش کمتر شد و بالاخره افتاد روم،ارضا شده بود،کاندوم رو دراورد و روی تخت چند لحظه دراز کشید و بعد بلند شد و ماچم کرد و ازم تشکر کرد،منم گفتم قابلتو نداشت عزیزم،گفت هنوز تموم نشده و رفت سراغ کسم،دوباره شروع کرد به خوردن و اینبار زبونش رو میفرستاد تو و با چوچولم بازی میکرد،منم بالش رو گرفته بودم و گاز میزدم تا صدام شنیده نشه،اینقدر خورد و خورد تا اینکه منم ارضا شدم،اومد کنارم خوابید و گفت میشه یه بار دیگه بکنمت،کیرم دوباره راست شده،منم گفت همه اش مال خودته،کیرش رو اورد تو دهنم و منم دهنمو مثل غنچه کردم و اونم آروم عقب جلو میکرد،کیرش که حسابی راست شد،منو برگردوند و به حالت داگی استیل گذاشت،اصلا نپرسید از کون دادم یا نه،انگار فهمیده بود قبلا دادم،یه انگشتش رو فرستاد تو کونم و کم کم که سوراخم بازتر شد،دوتا انگشت کرد تو کونم،بعدش یه توف انداخت روی سوراخ کونم، و کیرش رو آروم فرو کرد توش، یه خورده دردم اومد ولی لذتش بیشتر از دردش بود،کم کم تلمبه زد و سرعتش رو بیشتر کرد،و بعد از چند دقیقه ابش اومد و خالی کرد تو کونم،همونجوری روم دراز کشید و قربون صدقه ام رفت،بعد بلند شد و لباساش رو پوشید و برام از یخچال اب اورد،منم تو این بین شلوار و تیشرتم رو پوشیدم و یکم خودمو تمیز کردم و ابو خوردم و دوباره نشستیم کنار هم انگار نه انگار اتفاقی افتاده،بعدش هم من رو تخت خوابیدم و اونم روی کف اتاق،۱۰ دقیقه بعد هم بیژن و مرجان اومدن تو اتاق ،مرجان میخندید و بیژن میگفت هیس. ،خوابن،مرجان اومد روتخت کنارم خوابید و بغلم کرد،صبح که بیدار شدم دیدم بیژن و شایان رفتن،مرجان هم حسابی خواب بود،گوشیم رو دراوردم بی اختیار رفتم تو بازی شلم،دیدم یه پیام تو قسمت پیام ها برام اومده،شایان جونم بود،گوشی رو بغل کردم و از ته دل خوشحال شدم و دوباره گرفتم خوابیدم

کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر

From:
Date: December 15, 2019