Download complete video now!

فرو کردن در سوراخ کوس در فضای باز

0 views
0%

نیم لاس و چشم چرانی

تابستان ۸۷ بود که بنگاه از حومه شهر زنگ زد و خبر داد که برای آپارتمان ۵۰ متری من یک مستاجر دو نفره پیدا کرده، با فرض اینکه مستاجر یک زن و شوهر است و مشکلی از باب اعتراض همسایگان پیش نمی آید طبق زمان اعلام شده از سوی بنگاه، حاضر شدم و چند دقیقه بعد چشمم به جمال مستاجر جدید روشن شد؛ پیرزنی که به نظر ۵۰ ساله می آمد اما شناسنامه اش ۴۰ ساله حسابش می کرد. نفر دوم هم به گواهی پیرزن دختر ۱۰ ساله اش بود؛ آنهم احتمالا با آغاز سال تحصیلی پیش پدر و خواهرانش در شهرستان خواهد رفت که نرفت؛ قیافه اش به اندازه ای پیر بود که همسایگان فضول آپارتمان نتوانند به مطلقه بودنش گیر بدهند؛موقع چک و چونه زدن، صمیمانه التماس می کرد و همین موضوع باعث شد بعد از توافق و راضی شدنش به تخفیف داده شده و امضای قرارداد، تعارفش کنم که تا آدرس فعلیش او را برسانم و او بعد از تعارف سوار ماشین شد.
در فرصت کوتاهی که تا رسیدنش به مقصد در اختیار بود؛ تنها سوال هدفمندم علت ازدواج نکردن مجددش بود و وقتی از نبود شوهر مناسب گفت پرسیدم چرا به عقد موقت تن نمی دهد؟ در جواب به اصرارهای مکرر صاحبخانه فعلیش و خوشتیپی و پولداری او تاکید کرد تا من باور کنم که فاطمه خانم به دلیل دلسوزی برای زن آن صاحب خانه قید صیغه پر منفعت را زده است.
با این همه دل را به دریا زده و برای اولین بار به زنی غیر از همسرم پیشنهاد رابطه در قالب صیغه دادم اما جواب او نه “بله” بود و نه “نه”.
چیزی نگذشت که پیرزن واحد را تحویل گرفت و اندکی بعد تلفنی از خرابی آبگرمکن دیواری شکایت کرد؛ و من سراسیمه از محل کار عازم منزل مستاجر شدم؛ با ابزاری ابتدایی و به کمک جرم گیر سماور جریان آب گرم را برای خانم تقویت کردم و در حین کار، به لاس زدن با فاطمه و نگاه کردن به پاچه های سفیدش که از لای چادر گل گلی بیرون زده بود و خط سینه و سوتینی که رنگ قرمزش از زیر چادر نمایان بود مست بودم.
تمام این مدت دخترش در اتاق در بسته مشغول بازی بود و تنها یکی دوبار مادرش را صدا زد.
در ادامه لاس زدن از زیبایی و جوانی پیرزن بسیار تعریف کردم و تاکید که صیغه شدنش با من نه تنها هیچ دردسری ندارد بلکه حالی دوجانبه برای دو طرف است جوابش اما نه امید وصل داشت و نه بیم فراق!!
آنروز سرخوش از یکساعت و نیم لاس و چشم چرانی به خانه برگشتم و شب بزمی یکساعته با همسر ۳۰ ساله خودم که الحق بسیار جوانتر و خوشگلتر از مستاجر پیر بود داشتم.

خالی شدن کمر کم تجربه من

روزها گذشت؛ مدارس هم باز شد، صبح یک روز پاییزی مستاجر دوباره تماس گرفت اما دیگر شکایتی از مشکلات آپارتمان نداشت و بیهوده و با زبانی پر از شوخی و خنده فقط لاس می زد و احوال می پرسید؛ تازه حدس زدم که بدش نمی آید با بهانه صیغه،به صاحب خانه جدید و بی عرضه اش، کس بدهد تا هم کس خشکیده اش به آبی برسد و هم دستان چروکش به نانی.
فورا پرسیدم که جواب پیشنهاد منو ندادی؟
طلبکارانه جواب داد خودت پیگیر جواب نشدی!
گفتم الان که پیگیرم جواب چیست؟
با قهقهه ای گفت مشکلی ندارم

گفتم پس همین الان راه می افتم؛ گفت نه دخترم بعد از ظهری مدرسه میره ساعت یک بعد از ظهر اینجاباش!
دل تو دلم نبود ساعت ۱۲ ظهر نهار نخورده راه افتادم و یک ربع مانده به ساعت موعود سرکوچه بودم اما پاسخ تلفنش را نمی داد؛ سیگاری کشیدم و دوباره زنگ زدم اما پاسخی نبود؛ دومین سیگار که در حال تمام شدن بود تلفنم زنگ خورد؛ ببخشید حمام بودم بیا!
زنگ واحد را زدم؛ بی آنکه سوالی بپرسد در را زد اما باز نشد زنگ دوباره و باز نشدن در و تماس تلفنی و .. صبر کن بیام پایین باز کنم.
در حیات باز شد؛ فاطمه با چادر گلی و صورت نمدار دیدنی تر شده بود سریع به سمت واحد راه افتاد جلوتر از من، پاچه های سفیدش روی پله ها تا بالای زانو نمایان می شد و چشم من بالاتر از زانو و زیر چادر چیزی از پوشش نمی دید؛ خوشحال از اینکه فاطمه برای سکس تنها شرتی زیر چادرش پوشیده پله ها به سرعت طی کردم.
نشستن روی مبل و تعارف چای و آب و رفتن سراغ اصل مطلب:
-چیکار کنیم
– صیغه رو بخونیم
– اول مهریه رو مشخص کن، مهریه با خانمه مدتش که به نظرم دو ساعت کافیه
-مهریه رو هم ۵۰ تومن بگیریم
-پس بخون: زوجتک.قبلت
-حال هر کاری که باهات بکنم حق اعتراض نداری
با گفتن این جمله به سمتش حمله ور شدم دستش را که به سمت صورتم آورد و سرش را که به سمت خود کشیدم چادر افتاد؛ و یک تن سفید که هیچ پوششی نداشت نمایان شد.

چنان میکی به کیر می زد

من اشتباه می کردم او حتی شرت هم نپوشیده بود؛
لب حسابی و آبداری از پیرزن گرفتم و گوشت سفید کاملا صاف شده اش که جز موی سر، مویی در آن پیدا نمی شد در آغوش گرفتم و در حالی که از ترس افتادن وای وای می کرد او را تا تختخواب تنها اتاق آپارتمان همراهی کردم؛
پایش را باز کردم و کس تازه شسته شده اش را لیس زدم؛ چهره حشریش که چروک پیری را بیشتر نمایان کرده بود و التماسش که زودباش بکن توش دارم می میرم، کیرم را به سرحد انفجار رسانده بود، در این وانفسا یاد نبود کاندم افتادم و جواب فاطمه که من لوله ام رابسته ام فقط بکن! کیرم سر از تخم نمی شناخت و راه خانه ارباب را بی توجه به خواسته دل برای ادامه عشقبازی، در پیش گرفت؛ کس پیرزن چنان میکی به کیر می زد که انگار می‌خواست این کبوتر جلد را از تخمهایش جداکند!
حرص و ولع کس در خوردن کیر و چهره شهوانی فاطمه و زبان تحریک کننده اش هیچ چیز برای خالی شدن کمر کم تجربه من کم نداشت و بعد از چند دقیقه که آب کیر در عمق کس فاطمه فوران کرد؛ سیل از دره خشکیده پیرزن جاری شد و دایره ای به قاعده یک سینی بر تخت رسم شد.
آری اینجا به جای بلند شدن دود، از کنده سیل جاری شد.
به هر حال پیام این داستان را از یاد نبرید که گاهی در پیرزنان لذتی نهفته است که در دوشیزگان نیست.

کیرشو گذاشت دهنم کون مامانی کیر تو کون آب کیر تو کون کس تپل قهوه ای کس خیس و نمناک کیر لا کون سوراخ لیسی پستون ناز پستون کیر شق کن کس پف کرده منو بکن چیز تو کس مامانی مامان کس میده کس سفید مامانی کیر پسر ,کس مادر مامانی حشری,پسر کیری از هر طرف کیر کیر سواری کس خواهر ,کیر برادر

From:
Date: March 8, 2024