Download complete video now!

قمبل کن از پشت بکنم

0 views
0%

یه رفیق دارم که از خودم بزرگتره و متاهل بود تا پارسال که حالا سر یسری داستانا طلاق گرفتن و خونه مجردی داشت، من زیاد پیشش میرفتم و باهم بودیم خودمم هم دانشجوام (چون دوسال نخوندم عقب افتادم الان ترم اخرم) و یه مغازه هم دارم. خلاصه این توی دوران طلاقش بود و یه روز ک پیشش بودم بم گفت یه نفر چندروزه استوری هامو ریپلای میکنه و فلانه اینجوریه. گفتم خو مخو بزن و گفت نه میترسم داستان بشه کلا ادم ترسویی ام هست. اقا چکاردارین با گوشی خودش با طرف شروع کردم لاس زدن ک اسمشو میذارم مینا(مستعار) توی چت گفت که با شوهرم مشکل دارم و طلاق عاطفی و… 42سالش بود، 2تا پسرهم داشت و توی چت قشنگ نخ میداد، اینو نگفتم ما شهرستان هستیم و 4ساعتی با تهران فاصله داریم، این خانومم ساکن تهران بود ولی خب دراصل همشهری بودیم. اون روز کلی باش لاس زدم و تقریبا اوکیش کردم رفیقمم هی میگفت نکنو شر میشه و میترسم از طرف زنم باشه… گوش ندادم دوسه روزی خودشم با اون چت میکرد. منم همون شب گفتم رفیقم اینکاره نیست خودم رفتم تو کارش و فالوش کردمو اونم فالو کرد مونده بودم بحثو چجوری باز کنم گفتم استوری بذارم ببینم چی میگه از یه منطقه معروف شهرمون استوری گذاشتمو اونم جواب داد که اینجا زادگاه منه فلان… این شد شروع داستان یکی دوروز به همین صورت رسمی باش حرف زدمو یکمی از هم امار میگرفتیم بهش گفتم مغازه دارم و اینا گفت اومدم حتما میام مغازت. از اون طرفم رفیقم باهاش دیگ ارتباطشو قطع کرده بود از ترس کونش!
گذشت همینطوری چت کردن و کسشر گفتن تا روزی ک اومد مغازه دیدم یه خانوم حدودا 160قدش بود فیسش معمولی بود زیاد جذاب نبود ولی خب من شخصا عاشق میلفم حالا اگه این داستان بازخورد خوبی داشت بقیشونم براتون میگم. توی مغازه ام لاس زدن ادامه داشت و رفت. داستان از این قرار بود که این و پسر کوچیکش که 10سالش بود دوتایی میومدن و شوهرش و پسر بزرگش همون تهران میموندن اینجا خونه داشتن و فامیلم زیاد داشتن. بعد از رفتنش از مغازه دیگ گفتم بذا یه حرکتی بزنم بهش پیام دادمو پیشنهاد دادم شب بریم بیرون

مینا:شب من نمیتونم زود بیام
من:خب چه تایمی اوکی هست؟
مینا:باید اخرشب باشع پسرم بخابه
من:خب باشه هرتایمی باشه مشکلی نیست دوس دارم در خدمتتون باشم
مینا:ممنونم منم از خدامه بیام پیشت
اینو ک گفت، گفتم خبببب کار خیلی راحته
خلاصه گذشتو دیگ شماره ایناهم داشتیم از هم، ساعت 12نیم بود زنگ زد گفت بیا دنبالم، رفتم دنبالش سوار شد و دست دراز کردم و دست داد و دیگ صحبت بش گفتم چقد دوست دلشتنی هستی و به دلم نشستی… اونم گفت توام جذابی منم خوشم اومده ازت. رفتم دوتا ابمیوه گرفتم اومدم نشستم تو ماشین که تو کوچه بود نسبتا تاریک، بش گفتم میخوام بوست کنم گفت خب بکن منم لبمو گذاشتم رو لبش. چندثانیه لب گرفتیمو ول کردیم و دیگ مشغول ابمیوه و یکم دور دور گفتم تا کی وقت داری گفت حالا ک هستم گفتم پس بریم خونه ما یکم بشینیم، گفت خونه مجردی داری گفتم نه یه خونه باغ کوچیک داریم تو روستا 10دقیقه فاصله داره، گفت امنه گفتم اره بابا رواله گفت نمیدونم. گفتم خوشت میاد میریمو زود برمیگردیم، خلاصه را افتادیمو رسیدیم درباز کردم گفتم تو برو ماشینو پارک کنم بیام. ب بهونه پارک کردن اومدم. نصف قرص انداختم بالا.(یه کیف دارم همیشه کاندوم و قرص توش هست) رفتیم داخل و نشستیم تعریف کردن یکم طولش دادم ک قرصه اثر کنه و دست انداختم کشیدمش تو بغلم و شروع کردم لب گرفتن اون خیلی از من تشنه تر بود یجوری میک میزد ک نگم براتون دیگ کم کم لباسشو دراوردم و دیدم به به چه سینه هایی 75 بودن ولی تو اون سن سربالا، گفتم جووووون چه سینه های داری گفت اثرات باشگاهه شروع کردم به خوردن سینه هاش دیدم شروع کرد ناله کردن همزمان شلوارشو دراوردم و دیدم شورتش خیسه عجیب. کامل لخت شدیمو کصشو نگا کردم دیدم باب میلم نیست نخوردم😂با انگشت کردم توش و باهاش بازی کردم و بعد خابیدم گفتم ساک بزن گفت خوب بلد نیستم گفتم اشکال نداره بخور یکم. دیگ از بابت قرصه خیالم راحت بود. یکم ساک زد دیدم نه واقعا این کاره نیست که ای کیر توش که قبل سکس ساک خوب نزنه کسی برات😂
خلاصه دیگ اون خابید گفت ارسلان بکن توش دیگ نمیتونم منم چندباری کشیدم روی کصش و اون ناله میکرد بعد خودش با دستش کیرمو گرفت گذاشت رو سوراخش گفت بکننن تورو خدااا یکم فشار دادم دیدم انگار نمیره خودم گرفتم امادش کردم فشارو بیشتر کردم تا نصفه با فشار کردم دیدم چقد تنگهههه لامصب یهو کردم توش ک نالش در اومد و دردش اومد. تنگگگگ و داااغ. پشمای خودم ریخت از تنگیش. شاید یکم کیرم کلفت باشه نسبتا ولی این واقعا کصش تنگ بود…
گفتم جووون چه کص تنگی داری گفت اینم اثر ورزشهه لامصب بکن دیوونم کردی
منم شروع کردم تلمبه زدن بضی وقتا پوست کیرم کشیده میشد انقدر تنگ بود، چند دیقه تو اون حالت کردمو اونم همش ناله میکرد
بهش گفتم داگی شو برگشت و گذاشتم و یهو کردم توش دوباره یه جیغ زد و گفت گاییدی منو گفتم تا صبح میگامت جنده
شروع ب تلمبه زدن کردم میگفت اره من جندتم منو بکن

گفتم جلو شوهرت میکنمت گفت اون کصکشو ول کن فقط منو بکن تو همین حرفا بود ک یهو یه جیغ زد و لرزید یهو افتاد رو زمین 5ثانیه بعد گفت عاشقتم لعنتی چقد زود ارضام کردی گفتم جوووون پاشو نوبت توعه حالا. من خوابیدم اومد روم نشست رو کیرم بالا پایین میشد و جون جون میکرد. این قرص ک میخورم زیر یکساعت ابم نمیاد تو این یکساعتی که کردمش 4بار ارضا شد و باورش نمیشد ک من ارضا نشدم ابم اومد وریختم رو شکمش و افتادم بغلش دیگ جون نداشتم خودمم اونم جونی نداشت ساعت حدود 4ونیم بود و دیگ پاشدیم یکم بوسم کردمو قربون صدقم رفت، بردم رسوندمش و این شروع داستان من با این کص خیلی تنگ بود که اگر دوس داشتین بازم ازش میذارم براتون. الان ک این داستانو مینویسم سکسمون خیلی کم شده بخاطر یه داستانایی ولی خب هنوز درارتباطیم

From:
Date: April 18, 2022