Download complete video now!

میا خلیفه پاهات و بگیر بالا

0 views
0%

گرماگرم بلوغ، داشتن سینه ها و باسن زنانه کارت ورود به دنیایی تازه بود که چیز زیادی ازش نمی دونستم. ولي هرکي يه خورده بزرگتر از من بود فکر مي کردم اون مي دونه.​
هنوز حسی دوگانه ​به ​پسرا داشتم​. مخلوطي از کنجکاوي و ميل جنسی که ترسی گنگ مهارش می کرد. ​همه ​می ​گفتن بايد مواظب مردا ​بود! اگه بهشون رو بدي سوارت مي شن. ​باید مواظب بودیم موقع راه رفتن سینه ها بالا و پایین نپره، دولا که می شدیم یا وقتی می نشستیم، سینه ها، رونا و ​​شورتمون ​معلوم نباشه. ​انگار اگه چشم پسرا به کسمون بیفته سوراخش می کنه یا جای نگاهشون رو بدنمون لک می شه! از حریص بودن پسرا خبر داشتم. تو خیابون ازشون می شنیدم: ​​دخمل،​​ خط شورتت معلومه. ​باسنت بيسته! ​​دمت گرم​​، ممه ها​ت ​ترکونده. ​ماشالله، عجب کُسي!
مي شنيدم و ته دلم خوشم ميومد که ازم تعريف مي ​کنن. دنیای تخیلات بود. ولی تابستون همون سال یه اتفاقی افتاد که دنیای سکس من از حالت تخیلی در اومد.

با مریم، دختر همسایه تو ​حیاط ​بازی می کردیم. یه کم از من ​بزرگ تر بود ولی اعتماد به نفسش هزار برابر بیشتر. راجع به چیزایی که من جرات نمی کردم فکرشم بکنم راحت حرف می زد. داداشش فرهاد ​تو مایه خودم بود، ساکت و تودار. ما پایین پله ها ​بودیم اونم سر پله نشسته بود گیم بازی می کرد. بی اختیار ​نگاهم رفت تو​ پاچه ی گشاد شلوارکش که آلتش​ اون​ تو​ هواخوري می کرد. اندازه ​سوسیس متوسط ​بود.​ سرش بيضي ​شکل بود ​و​هوس انگیز. مثل يه اثر هنريِ خوب همون جوري بود که بايد باشه. دلم می خواست سیر ببینمش​ و وارسيش کنم. به نظرم يه کم کوچيکتر از اونی بود که مریم صاف و پوست کنده بهش می گه کير. از شما چه پنهون وقتي اسم کير رو با تلفظ واضح به زبون مياره حالم جا مياد. پايين تنه خودمم هنوز چند تار مو بيشتر نداشت و از نظر مریم هنوز کُسِ کس نبود. ​کم مويي کير فرهاد و کس خودم باعث شد يه جور همدلي یا نزدیکی بين خودمون حس کنم​. فرهاد ​مي تونست ​دوست​ پسر​م باشه​. چرا که نه؟​​ اونوقت مي تونستيم همديگه رو بغل​ ​کنيم و ببوسيم. اونوقت می تونستم فشار کیرشو وسط پاهام مجسم کنم. آخ جون. اگه لخت بودیم پایین تنه مون می مالید به هم، ممه هام می چسبید به سینه ش. از این فکرا یه جوری شدم. یه گرمایی دوید توی تنم. زیر دلم قلقلک اومد. مخصوصا” وقتی دیدم کيرش بیشتر قد کشیده و داره تکون می خوره.​
مريم گفت: حواست کجاست؟
مسير نگاهمو دنبال کرد و فهميد به چي زل زدم. پقي زد زير خنده ولي چيزي نگفت. بعد که تنها شديم گفت: حالا ديگه داداش منو ديد مي زني؟
​با این که مریم خیلی صمیمی بود و می تونستی در مورد هرچیزی بی رودرواسی باهاش حرف بزنی حس کردم صورتم قرمز شد. گفتم: ندید بدیدم دیگه، راستش تا امروز از نزدیک نديده بودم، وقتی دیدم هول شدم، خوش به حالت که داداش داري.
​با عشوه گفت: ديد زدن داداش که حال نمي ديده، حالا اگه مال يکي ديگه بود…
پرسیدم: مگه تو مال کس دیگه ای رو هم ديدي؟ بلا گرفته، کي بوده، چطوری؟ جون من بگو.
بعد ​از کلي اصرار گفت​​: پسرخالم، 16 سالشه.
پرسيدم: مثل من دزدکي ديدي؟
گفت: نه بابا، با متکا به سر و کله هم می زديم که بعدش تبدیل شد به کشتي و قلقلک.
پرسيدم: خب بعدش؟
گفت: بعدشو ديگه بي خيال شو.
التماسش کردم: نترس، دهنم قرصه.
ادامه داد: بعدش اون به هوای قلقلک دست کرد تو پيرهنم و رفت سراغ سینه هام. منم از کوره در رفتم و به تلافي شلوارشو کشيدم ​که با شورتش اومد پايين و ​کیرش ا​فتاد بيرون. مال اون بزرگتر از مال فرهاده. مو​ي بيشتري داره. خواستم ​از دستس در برم که نشست رو شکمم دودستي سينه هامو گرفت​، البته نه محکم که دردم بیاد​. ​نمي تونستم تکون بخورم. ​​به تلافی ​کيرشو که چسبيده بود به شکمم گرفتم​ و کشيدم​. ​جفتمون بي حرکت شدیم. می خواستم تخمشو بگیرم که دردش بیاد ولم کنه ولی یه نیرویی جلومو گرفت. ​​عملا” دعوا تبديل شد به ور رفتن. اون با ​بدن و ​سينه ها​ي من بازي مي کرد منم با ​کیر اون.
با دهن باز به حرفاي مريم گوش مي دادم. می دونستم که مریم راجع به کیر و کس و کردن راحت حرف می زنه ولی نمی دونستم تو خاطرات خصوصی هم دست و دل بازه.
پرسيدم: خب، بعدش چي شد؟
گفت: کم کم کیرش تو دستم سفت شد، ترسيدم، ولش کردم. خم شد بوسم کرد، بعدش سينه هامو این قدر مک زد تا سست و بي حس شدم. مي خواست شورتمو در بياره که نذاشتم. خوابيد روم. با کیرش ضربه مي زد وسط پاهام، بعضي وقتام مي رفت بين رونام، خيلي ​حال می داد. ​به​ خودم گفتم کاشکي گذاشته بودم شورتمو​ که دیگه خيسم شده بود​ در بياره. دستامو انداخته بودم دور گردنش لباشو مي مکيدم. ​دوسه دقیقه ای نگذشته بود که ​يکدفه محکم بهم چسبيد و بعد ​با سر و صدا ​خودشو وسط پاهام خالي کرد. ​غیر از ​​اين کثيفکاريِ آخري بقیه ش خیلی باحال بود. ​شانس آورديم کسي نيومد طبقه بالا.
من که با شنيدن ماجرا آب از دهنم سرازیر شده بود پرسيدم: بازم از اين کارا کردين؟
گفت: اون جوري که با هم بخوابيم نه. يه دفعه تو پارکينگ با هم ور رفتيم. دستشو کرده بود تو شورتم و با کسم بازي مي کرد. خیلی تحریک شده بودیم. وقتي گفت مي خواد کسمو بخوره ديگه وادادم. زبون زد و مکيد تا ارضا شدم. واقعا” کيف داشت. بعدش کيرشو گذاشت لاي رونام و هی بيا و برو مي کرد. خيلي دلش مي خواست بکنه تو کونم. امتحانم کرديم، درد داشت. به همون لاپايي رضايت داد و ارضا شد.
با ولع پرسیدم: دیگه نکردین؟
​با حسرت گفت: نه، غیر از ماچ و بوسه دیگه پا نداد.
گفتم: ​خوش به حالت، من که تا به امروز هیچ غلطی نکردم.
گفت: خودتو دست کم نگير، با این که فقط چارده سالته هيکلت حرف نداره، پسرا مي ميرن واسه همچين کُسي. فکر مي کني کیر فرهاد واسه کي به جنب و جوش افتاده بود؟ می خوای باهاش …
نذاشتم حرفشو تموم کنه: آره که می خوام، پسر خوبیه، مگه نه؟

گفت: از لپای گل انداخته ت معلومه، اينقدر حرفشو زديم که منم هوایی شدم. می دونی، وقتی مزه ش بره زیر دندونت بیشتر دلت می خواد. فعلا” که از کیر خبری نیست. باید خودت از خجالت خودت در بیایی. ولی همین دو سه روزه برنامه فرهاد رو برات جور می کنم.
مونده بودم چه جوری می خواد ما رو به هم وصل کنه.
شب که شد نتونستم جلوی خودمو بگیرم. طبق گفته مريم از خجالت خودم در اومدم. جلوی آینه لخت شدم. خودمو برانداز کردم: یعنی از من خوشش میاد؟ مریم گفته بود: هيکلت حرف نداره، پسرا مي ميرن واسه همچين کُسي. سنِ معشوقه محبوب حافظ. یه کس و کون چاردهساله، بدن ترد و سفت بدون آويختگي سینه و شکم، بازيگوش، پراشتها و خستگي ناپذير در عشق بازي… بايد به حافظ حق داد!
یعنی مريم راست می گفت؟ سر تا پای خودمو وارسی کردم، مجسمه ونوس که نبودم ولی عیبی هم نداشتم. یه ور شدم باسنمو چک کردم. به نظرم خوب بود، خانم ناظم بیخود نگفته بود مانتو گشاد بپوشم. به حافظ هم حق دادم که بخواد يکي مثل منو بکنه. سینه هام دیگه تو دست جا نمی شد و کسم اگه شورت تنگ یا استرچ می پوشیدم خودشو قشنگ نشون می داد. از دهنم در اومد: قربونت برم، کس محبوب حافظ… همون جور وایساده به نوازش و مالش بدنم سرگرم شدم با توجه ویژه به سینه ها و کس. باید بگم که تماشای بدنی که از لذت جنسی پیچ و تاب می خوره به خودارضایی یه حالت زنده تری می ده که باید امتحان کنی تا بفهمی چی می گم.
اگر دختر چارده ساله اي مثل من باب دندون حافظ بوده ولي اون رند خوش سليقه شيرازي معشوق خيالي من نبود، حافظ من اسمش فرهاد بود با اون کير خوشکلش که واسه من بلند می شد.
حاضر بودم هر کاری واسه مریم بکنم تا منو با خودش ببره تو دنیای سکس واقعی که واسه من عشقبازي با فرهاد بود. ولی هیچ کاری لازم نبود. خیلی راحت با داداشش حرف زده بود: مریم منو به فرهاد وصل می کرد اونم باید پسرخاله شو دعوت می کرد و شب نگهش می داشت. البته همش به اسم عاشقی و دلداگی و آشنایی برای ازدواج احتمالی! حتما” خود فرهاد هم مي دونست که پشت این چرندیات چيزي جز سکس نبود.

From:
Date: December 10, 2021
Actors: Mia Khalifa