Download complete video now!

کوس شو خوردم براش با لذت

0 views
0%

به جرات میتونم بگم بهترین ساکی که برا م کسی زده بود ساک زدن مانی بود جوری کیرم خواب من را ساک زد که هنوز چند دیقه از ارضا شدنم نگذشته بود داشت باز راست می شد دیدن مانی که داره کیرم را میخوره برام لذت بخش بود ولی ته دلم ناراحت بودم از کاری که کردم مانی داشت بازکیرم را را راست میکرد برای راند دوم که با صدای زنگ تلفن توی سالن به خودمون اومدیم بلند شد که بره تلفن را جواب بده منم نگاه به ساعتم کردم دیدم که الان 2 ساعته اونجام پاشدم لباس هامو پوشیدم و رفتم تو سالن مامانش پای خط بود داشت از کلاس میپرسید و مانی گفت که کلاس تموم شده و من هم رفتم مشخص بود که مادرش هم نگرانه تنها بودن مانی با من توی خونس که البته با خصوصیات مانی یه امر طبیعی هم بود بهم گفت چرا اومدی من الان می اومدم گفتم برای امروز کافیه باید برم اومد توی بغلم و گفت باشه ممنونم استاد خیلی خوش گذشت من دیگه مال شمام نمی دونستم تو اون لحظه چی بگم هم ناراحت بودم هم خوشحال تا می خواستم بیام بیرون یه لب جانانه ازم گرفت که کیرم باز نیم خیز شد

اومدم بیرون و همش صحنه های سکس با مانی جلوی چشمم بود یه حس سرخوشی داشتم همراه با عذاب وجدان رسیدم خونه دوش گرفتم روی تختم دراز کشیده بودم تلفنم زنگ خورد مانی بود گفت رسیدین استاد گفتم بله مانی جان خونم گفت من دلم تنگ شد که برات ، برام این مکالمه عجیب بود نمیدونستم چی بگم مانی گفت راستی یه چیزی من به مامان بابام گفتم که شما گفتین نمی تونید جمعه ها بیاین کلاس یه موقع تماس گرفتن سوتی ندین گفتم چرا این کارو کردی خندید و گفت دیگه دلیلش را امروز فهمیدین من از شما خیلی خوشم میاد دوس دارم باهاتون رابطه داشته باشم اگه شما بخواین می تونم دوست پسرتون باشم در موردش فکر کنید گفتم باشه فعلا مانی جان گفت فعلا عزیزم و قطع کرد

حول و حوش ساعت 9 شب بود که دیدم مامان مانی داره بهم زنگ میزنه برای چند لحظه استرس شدید گرفتم قلم داشت تند تند میزد نمی دونستم قراره چی بگه نکنه فهمیده باشه همه این فکر ها در کسری از ثانیه از ذهنم گذشت با ترس و لرز جواب دادم سلام خانم دکتر سلام کرد همه چیز عادی بود یه نفس راحت کشیدم تشکر کرد بابت کلاس امروز و گفت که نمی تونید همون روز های جمعه تشریف بیارید یاد حرف مانی افتادم گفتم نه متاسفانه گفت باشه ایرادی نداره قرارمون باشه همون سه شنبه ها پس گفتم بله حتما شبتون به خیر قطع کرد یه نفس راحت کشیدم واقعا به این همه استرسش نمی ارزید همون لحظه مانی پیام داد واتساپ که مرسی عشقم شام خوردی گفتم خواهش میکنم نه هنوز گفت بخور یه چیزی برای سه شنبه بعدی اماده باشی جواب ندادم نمیدونستم باید چیکار کنم اخرای شب بود که مانی پیام داد شبت خوش عشقم خوب بخوابی بازم جواب ندادم صبح از خواب که بیدار شدم بهم صبح به خیر گفته بود و یه عکس سکسی از کونش فرستاده بود نوشته بود من مال شمام حالا هرچقدر میخوای ناز کن و جواب نده با دیدن عکس حشری شدم گفتم سلام صبحت به خیر همون لحظه جواب داد بیا اینم معجزه کون خوبی گفتم ممنونم مانی تو خوبی گفت نه دلم می خواست بغلت باشم جوابی ندادم گفت مدرسه می بینمتون استاد و یه چشمک فرستاد

From:
Date: November 29, 2021