Download complete video now!

کیر سیاه و قوی با لاک صورتی

0 views
0%

پیچیدم تو بلوار فردوس تا واسه شازده خانم یه چیزی بخرم.
– آخه الان اول صبحه هنوز غذاخوریها باز نكردند . یكی دو ساعت تا ظهر مونده.
– پیتزاهم خریدی ایراد نداره.
سگ خور . اینم یه پیتزا. اون همه پیتزا به اون دخترای كس قشنگ چس دادم ، اینم روش.
جلوی یه مغازه پیتزا فروشی نیگر داشتم. رفتم تو مغازه. یكی داشت كف مغازه رو می شست.
– دو تا پیتزا مخصوص میخوام.
– الان غذا نداریم
– حالا نمیشه یه كاریش بكنید.
– مسئله اون نیست. ما كه از پول بدمون نمیاد. تنورمون خاموشه باید داغ بشه طول میكشه تازه الانم زوده فقط شما اومدید. كسه دیگه ای كه نیست.
– حالا تو فر بذاری نمیشه؟
كس كش انگار مفتی میخوام.جاروشو گذاشت كنار و رفت طرف آشپزخونش.
– ممد؟ ممد می تونی دو تا پیتزا مخصوص بذاری؟
– الان؟
– آره یه مشتری اومده . تو فر بذار ایراد نداره.
ممد آقا اومد پشت پخچالی كه جلوی در آشپزخونه بود. چه می دونم لابد میخواست ببینه كدوم كس خلی ساعت نه و نیم صبح پیتزا می خواد.
– سلام .دستت درد نكنه دو تا پیتزا مخصوص بذار ما ببریم.
– نوشابه هم میخوای؟

انگار مشكل نوشابه بود.
– آره یه دونه از این خانواده ها میبرم.
– یه ربع بیست دقیقه ای طول میكشه ها
– ایراد نداره. دستت درد نكنه
پولشو بهش دادم و اومدم تو ماشین تا اونجا منتظر بشم. مثه گرگ گرسنه به شكاری كه كرده بودم نگاه میكردم. حداقل 25 سال و داشت. خدا می دونه چقدر تا حالا كس داده بود. خوب شد كه كاندوم گرفته بودم.
– چی شد؟
– الان حاضر میشه.
از اینكه من بی پروا بهش نگاه میكردم خجالت میكشید. به نظر آدم مظلومی میود. اصلا بهش نمیومد اهل دستور دادن باشه.بیشتر بهش آدم تو سری خوری میومد. وقتی قیافه میگرفت صورتش مسخره میشد. زود میفهمیدی كه داره فیلم بازی میكنه.
– چند سالته منیژه خانم؟
– بیست و سه
– اصلا بهت نمیاد. جوونتر میزنی
یه لبخندی زد و شروع كرد به شكوندن قلنج انگشتای دستش. اصلا بگی یه ذره لطافت داشت، نداشت. چاره ای نبود. دیگه راه برگشت نداشتم. اگه می خواستم این دست و اون دست كنم دیر میشد و دیگه از كس خبری نبود.
پیتزارو گرفتم و به طرف خونه راه افتادیم. ماشینو پارك كردم و با منیژه از ماشین پیاده شدم.
– تو روتو سفت بگیر.
همین كارو كرد. نمی دونستم اگه یه نفر بهمون گیر بده چی بگم؟ حاضر بودم بگم این جندس و پاش وایسم و تاوان پس بدم ولی دروغی نگم كه این زنمه. جلوی ورودی نگهبان وایساده بود و مارو نیگا كرد. سلام كردم و رد شدم. چیزی نگفت. نمی دونم شاید حدسهایی میزد ولی …
به هر صورت با آسانسور رفتیم بالا. تو راهرو پرنده پر نمیزد. بهترین ساعت بود. همه اونایی كه باید از خونه میرفتند بیرون،‌رفته بودند. كلید انداختم به در و رفتیم تو.
تو آپارتمان هیچی نبود. كفش موكت بود و لاغیر. یكی از پنجره ها رو روزنامه چسبونده بودم. خیلی تاریك شده بود ولی برای كس كردن خوب بود. منیژه خودش رفت و تمام خونه رو سرك كشید. منم رفتم تو آشپزخونه و چیزایی رو كه خریده بودم گذاشتم رو كابینت.
– اینجا چرا اینجوریه؟ هیچی نداری كه
اوه چقدر بد. شازده خانم شرمنده كه خونه خالیه.
– می خواییم اینجارو اجاره بدیم.
– چند اجاره میدی؟
– چطور؟
– من اجارش میكنم
به به لابد منم میشم صاب جنده خونه. باید بیام و دم در میز بذارم و ژتون بفروشم هان؟
– اجاره شده. یه ماه هم پول دادند. منتها هنوز نیومدند توش.
– بیا غذاتو بخور سرد میشه دیگه.
چادرشو از سرش در اورد و مانتوشم باز كرد. رفت و نشست كنار دیوار اتاق. یه جعبه پیتزا بهش دادم. خودمم اومدم و نشستم روبروش. دو تا لیوان یه بار مصرف رو كه گرفته بودم پر نوشابه كردم. دامن پوشیده بود. پاهاشو تو سینش جمع كرده بود و كف پاشو گذاشته بود زمین. جعبه پیتزارو گذاشت رو زاونوهاش و با دست دیگه از توش پیتزا بر میداشت. منم رفتم و به دیوار روبرو تكیه دادم. اصلا میل نداشتم. ولی برای همراهی با اون شروع كردم به خوردن. مثل گاو میخورد. انگار از قحطی در رفته. با خودم فكر كردم گناه كس كردنم با سیر كردن شكم گرسنه این جنده خانم پاك میشه. بهش نیگاه میكردم و خوردنشو تماشا میكردم. معلوم بود كه گشنشه. بیچاره راست میگفت. دید كه من دارم بهش نیگاه میكنم. یه لبخند مرموزانه ای زد
– دستت درد نكنه خوشمزه اس

دامن پاش بود. پر دامنشو گرفت و اورد بالا و انداخت رو شكمش. پاهای سفید و خوشگلش مشخص شد. عجب تیكه ای بود. ته روناش یه تیكه كس پشمالو دیده میشد. اصلا شورت پاش نبود.بدون نگاه به من غذاشو میخورد. هیكل خوشگلی داشت. پاهاش عضله ای بودند. ولی یه ذره سلیقه و لطافت نداشت. شاید خیلی زنها آرزوی داشتن همچین هیكلی رو داشته باشند. ولی حیف كه تمیز نبود. اصلا دیگه نمی تونستم پیتزا بخورم. رفتم نشستم كنارش
– من تازه صبحونه خوردم بیا مال منم بخور.
فقط دو سه تا تیكه ازش خورده بودم. پاهاشو دراز كرد. دامنش هنوز بالا بود. اما روی كسشو گرفته بود. دسمتمو بردم لای دامنش. روناشو بهم چسبوند و با پشت دستی كه پیتزاشو گرفته بود ، دستمو رد كرد
– نكن
– بذار فقط نیگاش كنم. دست نمیزنم
دستشو كشید كنار. دامنشو زدم بالا. بوی عرقی میداد كه نگو و نپرس. راستی راستی حالم داشت بهم میخورد. چطوری می تونستم اینو بكنم. منو بگو كه صبح زود رفته بودم حموم و مثلا خودمو واسه یه خانم شیك و تر و تمیز آماده كرده بودم. پشمای سیاه كسش نمی ذاشت آدم چیزی ببینه. ولی پاهای خوشگلی داشت. یه دونه مو روشون نبود. جوراباش تا زیر زانوهاش بالا اومده بودند. كف جورابش سوراخ شده بود. زردی پاشنه پاش معلوم بود.
– آخرین بار كی رفتی حموم؟
– چطور؟
– می خوای اینجا با هم بریم حموم؟ تا حالا تو وان حموم نشستی؟
– نه من حموم نمی خوام برم
عجب هپلیی بود. پیتزاهای منم خورد. تا حالا ندیده بودم دختر یا زنی بتونه یكی و نصفی پیتزا بخوره. همیشه با هركی می رفتم بیرون پیتزاهای اضافی اونا رو هم من می خوردم. وقتی غذاش تموم شد. واسه خودش نوشابه میریخت و می خورد.
یه آروغی زد كه صداش داشت سقفو میاورد پایین. اه اه حالم داشت بهم میخورد. حیف كیر كه بره تو كس این زن. اصلا بگی یه ذره جاذبه داشته باشه. اگه همونجا وسط اتاق میرید تعجب نمیكردم.
– پاشو باهم میریم حموم. هم اینكه با هم حال میكنیم،‌ هم اینكه تمیز میشی. خیلی كثیفی. بالاخره اینجا نری باید یه جای دیگه بری.
– آب داغه؟
– آره بابا اینجا همیشه اب داغه.

From:
Date: March 8, 2024